مایسامایسا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

بهانه ای برای زندگی

اولین نمایشگاه کتاب

سلام گلکم، دلبرکم، وای که دیگه چقدر سخت میشه بیام و پشت این لب تاپ بشینم و دونه دونه اتفاقات و کارای شیرینت رو بنویسم. گاهی کلمات مثل آتشفشان از ذهنم میجوشن و سرازیر میشن و تا بیام وقت پیدا کنم و بنویسمشون، همگی محو شدن. تو ماه اردیبهشت، چندین اتفاق خوب و بزرگ پیش اومد: 1- ششمین دندان فک بالا جلو سمت چپ چهارشنبه 15 اردیبهشت 95  2- برای اولین بار روی پا ایستادن با کمک نرده ی تخت  سه شنبه 21 اردیبهشت 95 3- برای اولین بار بوسیدن مامان و بابا سه شنبه 21 اردیبهشت 95 4- اولین قدم برداشتن با کمک مبل یکشنبه 2 خرداد 95 در خصوص شماره 3 بگم که من خیلی خوشم میومد بچه ها لپ ماماناشونو بوس میکردن و ابراز احساس...
25 ارديبهشت 1395

شیرین کاری (قسمت چهارم)

سلام به همه دوستای گل و دختر خوشگلم، امروز 5 اردیبهشت 95، الان ساعت 14 و 20 دقیقه و شما در خواب ناز تشریف داری. این روزا فوق العاده شیطون و بازیگوش و بی طاقت شدی. مدام گریه میکنی و نمیزاری از کنارت جم بخورم اما این به تمام شیرینی هات در: 1- دیگه کاملا چهار دست و پا میری و مثل فرفره خودتو به هرجا بخوای میرسونی. از همه جا هم میخوای سر دربیاری. خوب مسلما اینهمه کنجکاوی بدون دردسر هم نیست. مثلا به کشوها خیلی علاقه داری و درشون رو باز میکنی، اما چون هنوز تعادل خوبی نداری درب کشوها بسته میشه و انگشتت بینش میمونه. 2- یاد گرفتی از حالت خوابیده بدون کمک بشینی و برعکس. همین باعث شده تا گاهی اوقات برات اتفاق دردناک بیفته. مثلا وقتی میخو...
5 ارديبهشت 1395
1